محل تبلیغات شما



این حجم خستگی باهر تراز و گونیا اندازه نگردد حتی حساب عمری که چنین در تباهی و سیاهی ایام  دست به دست میشود! 
خوابی که تعبیرش چنین بود.
و
آخر  سراین ماجرا کار ، دست مردمان داد و دل پیچه ی اشباح  بهانه گیر تاریکی شد.
اینک  عفونت رسوایی از در و دیوار شهر 
سرازیر میشود! 
و
دیگر رذالت آدمی و دنیایی که آلوده 
کرده ایم به نقطه ای از ته خط رسیده 
چنانکـه اشتهای هر جنبنده ای برای زیستن  کور میشود ! 

دراین بطالت تلخ و غم انگیز
که حتی  "دور تند ایام " کارساز نگردد
اعتراف این است؛ 
#زندگی_تا_اطلاع_ثانوی_تعطیل_است

#دومان_پاشـا


مطمئن باش کسی از نکته ی ابهـام جغرافیایی که اینک در مدار گنگ و نامربوطش دست وپا میزنی پرس و جو نمیکند. اینجا عریان تر از واژه ی #حرمت کلمه ای یافت نمیشود! حال، تو پیراهنت را بیرقی برافراشته ساز، بهر تماشا. به موازات شرف و آبرویی که فرجام عمری رعایت #خطوط_قرمز بوده است ناعادلانه مکافات میشوی و تنها تلنگر وارده بر جماعت به ظاهر بیدار، انگشت حیرتی ست برروی لب! اینجا تمام قورباغه ها ابوعطا میخوانند و مرداب ها هرگز سواد موسیقی نداشته اند.
نه من و نه شاخه ی آن بلوط قصه های دور خبر از سیاهی برزخی که خورشیدرا از ما گرفته نداریـم. حساب کن از پشت سالهای رفته از پستوی این چرخ کهنه و وارفته ما نیز رفته ایم وزمانه عوض گشته و اینک جهانی دوباره تولد یافته، خبرسازترین حادثه در یکروز آفتابی پدیده ی قرنی ست که روزگاری ازسیاره ی ما زندگی را برده بود! حس خاموش و بدی عرصه را تنگ و تنگ تر کرده بود و انتحار بلندی های دیشب دیواری کوتاه تر از ما نداشت.
انبوه عکسهای بی جان تماشایش لطفی ندارد وقتی افسردگی، بی رحمانه بـر دماغ واعصاب، سلطنتش راپیاده میکند و اتفاقی مدام بر دخمه ی تار و طاق شکسته میکوبد؛ این شانه اگر بار سنگین غمش اندکی خالی شود دوز قرص اعصاب فلانی پائین میرود. انتظار ویرانگری نصیب روزگار آشفته ات بوده ، اینکه بخواهی آدمهـا شبیـه آرزوهای تو باشـند رویای غریبی ست عصری که نشانی از آدمیت پیدا نیست تداوم چنین عبارتی دمیدن روح در کالبد مالیخولیای عاطفی ست، مقرر کن نقطه ی پایانی براین سطر بی صفا.

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

جزرو مد دستگاه چاپ حرارتی عکس برگردان سابلیمیشن